نمونه ای از شعرهای من

خانه کیمیاگرانه من

سنگ سنگ و آجر آجر  این خانه  من کیمیاگرانه و کوبنده به تو می گویند

  ای ستمکار زشت و کور

ما آن هنگام دست به دست هم دادیم که تو در سیاهی ستم خود غوطه ور بودی

اکنون هم که در حال غرق شدنی

ما دیگر پناه تو و شیطان هایی که با تو هستند، نخواهیم بود

از ما دور شوید و بروید در قیرگون دربه دری

و تا ابد دربه در شوید

من فهمیدم که طلای کیمیاگرانه این خانه چیست نه تو

پس

این خانه  ، انبیق طلایی من است و تا ابد از آن من است

...................................................................................................

خورشید ظهرگاه من

مثل سایه دنبال من می آیند خاطرات تاریک گذشته

 خورشید من باش ای تابناک بی باک ،

ای تازه،من خورشید می خواهم

آن هم  از نوع  ظهرش

که در آن دیگر هیچ سایه ای نیست

.............................................................................................

رقص رستاخیز

دانه وجودم را در باغ حاصلخیز بودنت بنشان تا برخیزم

من خواهان رستاخیزم

همچون گیاهی بالنده

برخیزم

همین حالا وتا همیشه رو به بالا

رو به بالای بلند  و زیبای تو

..............................................................................................

مستی نورانی

 من از تو سرمستم

آن هم از نوع سیاه مستش

من از تو لبریزم

از تو که هم جوانی و هم زیبایی و هم شاعری

تازه کیمیاگر هم هستی

من در انبیق تو زندگی می کنم

هرچه به من می گویند از تو دست بردارم اما

من همچنان در کانون خود برقرار هستم

مثل نور مثل کانون نور